ما این روزها با ایدهها و راهحلهای نابی روبرو میشویم که در نوع خود منحصر به فرد و کارگشا هستند. با این حال تمام ایدهها نمیتوانند از اشتباه استارتاپی که با آن مواجه میشوند جان سالم به در ببرند.
اغلب کارآفرینان به دلیل کمتجربگی یا تخصص اندکی که دارند مرتکب اشتباه استارتاپی میشوند. ممکن است آنها علاوه بر ایده استارتاپی منحصر به فرد، تیمی منسجم با نمونههای اولیه قدرتمند داشته باشند اما به دلیل نداشتن تجربهی کافی و عدم درک درست بازار در همان ابتدا با شکست مواجه شوند. از این رو قبل از حضور در بازار، ایده استارتاپی آنها به فراموشی سپرده میشود.
طبق گزارش منتشر شده توسط BLS بیش از ۲۰ درصد از کسب و کارهای کوچک در همان سال اول شکست خوردهاند. بنابراین چگونه میتوان از یکپارچگی اهداف کسب و کار خود اطمینان حاصل کرد و از اشتباههای استارتاپی عبور کرد؟ در این یادداشت ما به بررسی ۶ اشتباه استارتاپی که ممکن است برای شما گران تمام شود میپردازیم. در ادامه با مایا همراه باشید.
۱. عدم ایجاد ارزش برای بازار هدف
ارائهی یک محصول یا یک خدمت برای گروه خاصی از افراد که گرهای از مشکلات آنها باز میکند رویکرد صحیحی است که هر استارتاپ در شروع کار باید از آن پیروی کند. از این رو باید با شناسایی ظرفیتهای محصول یا خدمت خود در همان روزهای ابتدایی از شکست هدف خود در بازار جلوگیری کرد.
«Patient Communicator» یکی از نمونههایی است که به دلیل عدم تناسب با نیاز بازار، با شکست مواجه شده است. در ابتدا محصول این استارتاپ، سازماندهی و انجام کارهای مطلب پزشکان مانند نوبتدهی را در دستور کار خود قرار داده بود. با این حال صاحب این ایده استارتاپی هرگز نیازهای بازار را به درستی ارزیابی نکرده بود. در حقیقت او به جای مصاحبه با پزشکان تنها به نظر یکی از بستگان خود که در صنایع پزشکی مشغول به فعالیت بوده، اتکا کرد.
در نهایت او پس از ارائهی محصول متوجه شد که هیچکس این محصول را نمیخواهد زیرا نگرانی اصلی پزشکان بیماران آنها هستند و پیچدگی کارهای مطب برای آنها در اولویت نیست. در نتیجه با این اشتباه، استارتاپی صاحب ایده در همان سال اول با شکست مواجه شد.
نقل: همکاری با یک شریک قابل اعتماد و صحبت کردن با او دربارهی ایدهها، مشکلات و اهداف ضروری است. فراموش نکنید یک دست صدا ندارد!
۲. در این راه تنها هستم
عدم همکاری با دیگران یک اشتباه استارتاپی مهلک به شمار میآید. کارها را با سایر شرکا یا دوستان خود تقسیم کنید تا شروع موفقتر و پویاتری داشته باشید. در حقیقت سعی نکنید همه چیز را روی دوش خود بگذارید.
همکاری با یک شریک قابل اعتماد و صحبت کردن دربارهی ایده استارتاپی، اهداف و مشکلات پیش رو ضروری است. فراموش نکنید که یک دست صدا ندارد!
بله حق با شماست! نمونههایی مانند اوراکل وجود دارد که استارتاپ با یک نفر شکل گرفته است. با این حال برای مثال لری الیسون پس از راهاندازی کسب و کار خود کارها را با ۲ شریک دیگر تقسیم کرد که این امر منجر به جذب اولین و بزرگترین مشتری تاریخ یعنی سازمان سیا (CIA) شد. از این رو سعی نکنید تک تک کارها را به تنهایی انجام دهید. کمک گرفتن از سایر افراد تا به حال به کسی آسیب نرسانده است!
۳. مدیریت غلط بودجه
محدودیت بودجه با نام استارتاپ گره خورده است. هر استارتاپی بودجهی محدودی در اختیار دارد که به یک دلیل مشخص به آن اعطا شده است. در حقیقت بودجه برای ساخت محصول و فراهم کردن شرایط ارائه در اختیار استارتاپها قرار میگیرد.
از این رو مدیریت نادرست بودجه یک اشتباه استارتاپی به شمار میآید که میتواند کسب و کار را در همان روزهای ابتدایی فلج کند. برای مثال ممکن است موسس کسب و کار بودجه را بسیار غیرمسئولانه برای نیازهای کوچک و غیرضروری خرج کند. در حقیقت ممکن است تصور کند که با خرید اجناس گران قیمت، محصول او به بهترین محصول بازار تبدیل خواهد شد. همانطور که میدانید در صورت عدم ایجاد تغییر و رشد باید کار را از ابتدا شروع کرد. با این تفاصیل بودجه را خرج موارد غیرضروری کرده است حال چگونه میتواند برای رفع مشکلات خود اقدام کند؟ این همان جایی است که این اشتباه استارتاپی باعث زمین خوردن کسب و کار میشود.
با مدیریت صحیح بودجه و اجرای یک استراتژی مالی هدفمند میتوانید از شکست دوری کنید. منابع، زمان مورد نیاز و همچنین محدودیتهای بودجه را در عین شفافیت و سادگی برآورد کنید. برای این کار شما به تجزیه و تحلیل سفرهای مشتریان و مشخصات دقیق پروژه نیاز دارید.
پس از عرضهی هر محصولی برای مطمئن شدن از این مساله که محصول با نیازهای مشتریان مطابقت دارد و یا نسبت به رقبا راهحل بهتری ارائه میکنید یا خیر به یک سری تغییرات و اصلاحات نیاز دارید. بودجه باید این پتانسیل را داشته باشد که برای تغییرات آماده باشد. از آن گذشته باید سهم مناسبی برای بازاریابی در نظر گرفت. برخی از استارتاپها به دلیل اختصاص دادن بودجهی اندک به بخش بازاریابی با شکست مواجه شدهاند.
نقل: برای راهاندازی و توسعهی کسب و کار خود عجله نداشته باشید!
۴. عجله در راهاندازی و توسعه
عجله کردن در راهاندازی و توسعهی کسب و کار یک اشتباه استارتاپی است که میتواند به قیمت از بین رفتن تمام تلاش و کسب و کارتان شود. یکی از مهمترین لحظههای هر تیم استارتاپی این است که سرانجام محصول نهایی خود را عرضه کند و منتظر بازخورد اولین مشتری باشد. با این حال برای راهاندازی باید مطمئن شوید که همه چیز همانطور که باید، عمل میکند. در حقیقت نباید برای راهاندازی عجله داشته باشید!
همین مساله دربارهی توسعه و رشد کسب و کارتان هم صدق میکند. اگر قصد دارید که کسب و کار خود را به سطح جدیدی ارتقا دهید مطمئن شوید که تمام جنبههای محصول جدید، بازار هدف و خدماتی که قرار است ارائه دهید را میشناسید. در غیر اینصورت تمام کسب و کارتان با خطر سقوط مواجه میشود.
راهاندازی یا رشد و توسعه به ویژه هنگامی که اولین استارتاپ خود را راهاندازی میکنید یک گام بزرگ به شمار میآید. درک تمام نیازهای کسب و کار و ویژگیهای محصول میتواند عامل تعیینکنندهای برای بقا و زنده ماندن یک استارتاپ باشد.
۵. زمان و مکان اشتباه
آیا تا به حال برای شما پیش آمده که تنها به دلیل حضور در زمان و مکان اشتباه دچار مشکل شوید؟ همین مساله ممکن است برای کسب و کارتان پیش بیاید. عرضه در مکان اشتباه یا ارائهی بیموقع محصول یک اشتباه استارتاپی است که به راحتی میتواند منجر به شکستی فجیع شود.
به عنوان مثال تصور کنید که میخواهید یک آژانس مسافرتی همراه با یک اپلیکیشن برای تلفنهای همراه تاسیس کنید. شما برای راهاندازی کسب و کارتان و عملی کردن ایده استارتاپی خود بسیار مشتاق هستید. با این حال شما به این مساله توجه نمیکنید که اغلب آژانسهای مسافرتی موجود در منطقهی شما دارای مزیتهای بیشتری هستند. از این رو هر چقدر هم خدمات باکیفیتی ارائه کنید ترافیک اصلی کاربران نصیب رقبای بزرگتر شما میشود.
به طور کلی برای اجتناب کردن از این اشتباه استارتاپی باید بدانید محصول یا خدمت خود را در کجا و در چه زمانی ارائه کنید که این امر مستلزم تحقیق و تجزیه و تحلیل بازار مورد نظرتان است. برای مثال برای سناریو مطرح شده میتوان به سراغ بازارهای محلی که میتوانند از آژانسهای مسافرتی متوسط و کوچک پذیرایی کنند رفت.
۶. استخدام زودهنگام
شروع زودهنگام فرآیند استخدام نیز یک اشتباه استارتاپی مهلک و خطرناک به شمار میآید. از این رو ممکن است استارتاپی به جای استخدام نیروهای پارهوقت در مراحل ابتدایی کار، نیروهای تماموقت استخدام کند. همانطور که میدانید نیروی پارهوقت یا برونسپاری میتواند زمان و هزینهها را به طور قابل توجهای کاهش دهد.
این اشتباه استارتاپی در همین موضوع خلاصه نمیشود. اغلب کارآفرینان به جای استخدام افرادی که مهارتهای آنها متناسب با شرایط پروژه است تلاش میکنند که تعداد کافی از افراد را به کار گیرند. با این حال آیا اگر نیروی مورد نظر شما تخصص کافی برای اجرای ایده استارتاپی شما را نداشته باشد با مشکل مواجه نمیشوید؟
از این رو برای اجتناب از این اشتباه استارتاپی مطمئن شوید که میدانید تیم شما قرار است چه وظایفی را انجام دهد. بر این اساس شما میتوانید مشخص کنید که آیا به نیروی تماموقت نیاز دارید یا میتوان با یک نیروی پارهوقت هم کار را پیش برد. از آن گذشته با مشخص کردن وظایف خود میتوانید تشخیص دهید که آیا نیروی مورد نظر میتواند شما را به اهدافتان نزدیک کند یا خیر.
نقل: به جای ترسیدن از شکست از اشتباههای خود درس بگیرید!
سخن آخر
اگر چه در این یادداشت به بررسی اشتباههای استارتاپی پرداختیم اما پیش آمدن گاه و بیگاه اشتباه استارتاپی اجتنابناپذیر است. نگران نباشید! این مسیری است که سایر کارآفرینان جوان پیش از شما طی کردهاند.
به جای ترسیدن از شکست خوردن از اشتباههای خود درس بگیرید و برای بهبود شرایط کسب و کارتان تلاش کنید. ایدههای جدید را آزمایش کنید و بازخوردها را ارزیابی کنید تا بتوانید محصول خود را مطابق با نیاز و خواستهی مشتریان تغییر دهید.
ما از همان مسیری عبور کردهایم که شما و سایر کارآفرینان جوان در آن قرار دارید. بنابراین به خوبی با ترسها و مشکلات آشنا هستیم. به این ترتیب اگر به دنبال یک حامی برای عبور از این راه و کسب موفقیت هستید میتوانید از خدمات مرکز نوآوری و شتابدهی مایا استفاده کنید. ما برای وقت و تلاش شما ارزش قائل هستیم. از این رو میخواهیم با ارائهی راهحلهای مناسب مشکلات شما را برطرف کنیم.